شاعران و ادیبان ایرانی نیز، در آثار سترگ خود به مبانی اخلاقی و آموزهها و فضایل انسانی فراوانی پرداختهاند که میتواند در روزگار اخیر نیز برابر چشم همگان برای الگوگیری قرار گیرد. در این میان سعدی، به ویژه در بوستان، که به قول مرحوم دکتر غلامحسین یوسفی، سراسر آن از فروغ انسانیت و ایثار وجوانمردی، نورانی و دلگشاست، به بیان فضیلتهای اساسی انسانی پرداخته است. شاعر شیرین سخن شیرازی در باب دوم بوستان که بر آن نام احسان گذاشته که به مفهوم مهربانی بسیار نزدیک است و آن را به آیین جوانمردان و منش دین اسلام پیوند میزند:
جوانمرد اگر راست خواهی ولی است
کرم پیشه شاه مردان، علی است
سعدی به ما میآموزد که همه جانداران غیرستمکار، از انسانهای دیندار تا کافران و گناهکاران و از حیوانات گرفته تا گیاهان، سزاوار همدردی و مهربانیاند. از این رو با اشاره به این نکته که همه انسانها همنوعند، خواستار درک همدیگر در سختیهاست:
بنیآدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
این شاعر شیرین سخن بهویژه در غزلیات خود، ابیات بسیاری با تأکید بر عشق انسانی به عنوان بالاترین حد مهربانی و بشردوستی دارد و آن را حد اعلای همه زیباییها، خوبیها و مهربانیها میداند: «به نقد اندر بهشت است آن که یاری مهربان دارد». او میگوید دوستان جانی هم باید با هم گفتوگو کنند و از هم خبر بگیرند و به یکباره کناره نگیرند تا غباری بر روی دوستی ننشیند و رشته محبت به یکباره گسسته نشود:
نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
که به دوستان یکدل سر دست برفشانی
دلم از تو چون نرنجد که به وهم درنگنجد
که جواب تلخ گویی تو بدین شکردهانی
در این بین، مهروزی بجا و گاهی نه در عیان بهویژه برای افراد مصیبتزده را توصیه میکند. وی که از درد طفلان یتیم باخبر است، شفقت به یتیمان را دستور میدهد والبته با نگرانیای که از کمال انسانیت سرچشمه میگیرد ما را چنین آگاه میکند:
یتیمی که بینی سرافکنده پیش
مده بوسه بر روی فرزند خویش
مرا باشد از درد طفلان خبر
که در طفلی از سر برفتم پدر
سعدی در شرایط عادی نیز همگان را به رعایت تعادل در دوستی و دشمنی توصیه میکند. نرمی و درشتی در رفتار را همزمان با هم تأیید میکند و میگوید «نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند:
درشتی و نرمی به هم در، بِه است
چو فاصد که جراح و مرهمنه است»
وی تندی و خشونت نابجا و فزون از اندازه را در کنار عطوفت و محبت افراطی، عاملِ بیاعتباری شخصیت میداند و میگوید:
«درشتی نگیرد خردمند پیش
نه سستی که ناقص کند قدرِ خویش»
با آن که سعدی سفارش میکند که شایسته است همیشه انگیزه مهرورزی را در خود زنده نگه داشت و در هر موقعیتی به دنبال نیازمندی بود تا به او یاری رساند، اما در آداب صحبت در باب هشتم گلستان با روشنبینی و دوراندیشی هشدار میدهد که مبادا به ستمگران که روش و خوی آنها آزار رساندن به بندگان خداست، ترحم و محبت کرد، زیرا به اعتبار تو گناه میکنند و تو نیز در گناه ایشان شریکی:
«ترحم بر پلنگ تیزدندان
ستمکاری بود بر گوسفندان»
سعدی میگوید اگر تندی و پرخاش هم دیدی، مرنج و مرنجان، تحمل کن و از در گفتوگو خوشسخنی وارد شو تا خصم را صید خود کنی:
«چو پرخاش بینی، تحمل بیار
که سهلی، ببندد درِ کارزار
به شیرین زبانیّ و لطف و خوشی
توانی که پیلی به مویی کُشی»
همچنین معتقد است «با مردم سهلخوی، دشخوار مگوی با آن که درِ صلح زند، جنگ مجوی»، زیرا اینان پیروان راستین عقل و درایت خویش هستند.
مدارا و مهربانی و مهرورزی در سخن و اندیشه سعدی یکی از رموز ماندگاری سعدی و سخن سعدی است که در جایجای آثار وی نمود دارد. اگر سعدی از خشونت و جنگ و تیغ و سنان میگفت هرگز چنین شهرت و البته بقایی نمییافت. به دیگر سخن، در جایجای آثار سعدی از گلستان و بوستان و دیوان اشعار تا مجالس سبعه، عواطف انسانی و همدلی و پیوستگی افراد بشر جلوهگر است؛ براساس این گونه جهانبینی متعالی است که اشعار سعدی دنیایی است پر از انساندوستی و مهرورزی به همنوع و آنچه درخشندگی دارد نیکی و زیبایی است و احسان و مروتی درخور تعظیم و ستایش.
منبع: ایرنا